آدینه

ساخت وبلاگ
من نمی دانم مابقی آدمها یا حتی خودم زمانی که در خواب عمیق هستند چه واکنش های غیر ارادی ای از خودشان نشان می دهند . راستش از زمانی که واکنش های همسرم را در حالیکه در لایه های عمیق خوابش هست دیدم ، خیلی به این موضوع علاقمند شدم  . مثلا او نیمه های شب کاملا غیرارادی من را بغل می کند و بعضی شب ها جملاتی هم زمزمه می کند . اوایل که فکر می کردم بیدار است یا حداقل پنجاه درصدش هوشیار است می گفتم : من خوابم نمی بره چیکار کنم ؟ و او هم جملاتی می گفت مثل اینکه : چشماتو ببیند خوابت می بره یا جملاتی عجیب تری مثل اینکه : منو بوس کن تا خوابت ببره ! و وقتی می پرسیدم بیداری ؟ می گفت : آره و وقتی سوالات دیگری می پرسیدم متوجه می شدم که حتی یک درصدش هم بیدار نیست ! حالا که به لطف الهی شبها خوابم نمی برد یکی از تفریحاتم این است که منتظر واکنش های غیرارادی اش باشم . دیشب تا که جا گرفتم در بهترین جای دنیا گفتم : من باز خوابم نمی بره چیکار کنم ؟ او هم گفت : از زندونی که برای تنت ساختی بیرون بیا !! من در تاریکی مطلق شب چشمهایم از حدقه زد بیرون و سرم را بالا گرفتم و گفتم : بیداری ؟ او هم طبق معمول گفت : آره ! اما خواب بود . از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان تا خود صبح داشتم به همین جمله فکر می کردم ! صبح که بیدار شد برایش تعریف کردم که چه گفته و او هم خنده ای سرخوشانه سر داد و گفت :میگم که این کلاسا رو ول آدینه...ادامه مطلب
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 35 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 4:40

اگر یک کار را خوب انجام بدهد گند زدن به حال و احوال من است ، اما اگر یک کار را بهتر انجام دهد درست کردن خرابی هاست که ایجاد کرده ، خواهرم را می گویم . در یک شرایطی قرارت می دهد که نه می توانی پس بزنی درخواست منت کشی اش را و نه در شرایطی هستی که بیخیال اتفاقات قبل بشوی . البته اینکه این مدل آدم ها می فهمند که یک کاری کردند که یک نفری در یک گوشه ی دنیا ناراحت و دل چرکین است ، خودش خیلی است اما یک نکته ظریف را هم نباید نادیده بگیرند : بعضی رفتارها و حرف ها را هیچ مدله نمی شود از ذهن و روان طرف مقابل پاک کرد . شاید توی رودروایسی و عظمتِ منت کشیِ شما ، همان لحظه بیخیال شوند اما همه ی خرابی ها قابل بازسازی نیستند . بعضی خرابه ها تا ابد ویرانه می مانند . پی نوشت : کادوی تولدت را دوست داشتم . - خواهرِ دل چرکینت آدینه...ادامه مطلب
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 33 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 23:21

- توی شهرم مثه تو اتاقا بوی نم میاد ، حالم میخواد بهم بخوره ازین بو ...

+ اشکال نداره ، حالا حالاها باید حالت بهم بخوره ، چیزای سخت تر و بدتر ازینو ببینی بعد بهشت میاد زیر پات 

- هرچقدم اذیت بشم فک نمی کنم بهشت بیاد زیر پام ، من مثه تو اینقد خوب و پاک نیستم ...

+ اینطوری حرف نزن خدا قهرش میگیره ، همه گناهکاران و خدا همه رو می بخشه ، اگه درداشو بهت داده یعنی لایق بهشتی ...

آدینه...
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 1:14

به مدت یک هفته قوت غالبم ماست و پرتقال بود و دقیقا نمی دانم چطور روی پا می ایستادم و دو ساعت دو ساعت سر کلاس فک می زدم. دو سه روزی است که ماست و پرتقال دیگر جواب نمی دهد و گشنه ام است اما غذا نمی خواهم! غذا که به بدن نرسد فکرهای عجیب و تصمیماتی عجیب تری به سراغت می آیند.  من امروز در میانه ی بیهوشی ناشی از گشنگی به یاد انیمیشن ساسیج پارتی افتادم! بعد ، از فکر یک سوسیس گوشتی سرخ شده که رویش هم قاچ قاچ شده ضعف رفتم. گفتم بروم همین را بخرم و بخورم اما تصور اینکه آن را بخورم هم حالم را بد کرد ، سوسیس خوراکی را می گویم! مخلص کلام اینکه این سخت ترین آزمون الهی است که تا این لحظه از زندگی ام داشتم که گشنگی امانم را بریده باشد و دلم هیچ چیزی را نخواهد و از الان برای بقا در ماه های آتی ، دارم به راه های تقلب در آزمون الهی فکر میکنم البته اگر راهی وجود داشته باشد!  پی نوشت: وی در هنگام نگارش این سطور در یک وضعیت رو به موت و "نگم برات " ای بود! برای عبور از این آزمون سخت ، برای شکموها دعاهای ویژه لازم است. آدینه...ادامه مطلب
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 1:14

-موهاتم که رنگ شرابه تو این شب یلدا 

+ شراب جز سفره یلدا نیستا 

- خب رنگ اناره :)) 

+ ببخشید... نشد که بشه امسالم ...

-هیسسس ...

تولدت شیش ساعت دیگه ات مبارک شب یلدای من

هندونه شیرینیش کم میاره پیش بوسه های تو که غم نداره ، غم نداره ، غم نداره. 

آدینه...
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 1:14

از آن دست تجربه های دور بود ، مربوط به دوران کودکی و نوجوانی شاید.  هواپیما که برخاست دستم را روی دستش گذاشتم فقط چون می خواستم لمسش کنم.  دستم هایم را گرفت . گرم بود و امن.  چشم هایم را بستم و هرچه یاد گرفته بودم پیاده کردم. پنج دقیقه گذشت ، ده دقیقه یا شاید هم بیست دقیقه ، چشم هایم را باز کردم و دیدم خوابیده.  برایم شبیه معجزه بود. دست هایم را از میان دستهایش کشیدم بیرون که ببینم چقدر خواب است و بیدار نشد که این یعنی خیلی خواب بود.  به آن لحظه که پر بود از آرامشی غلیظ نگاه کردم.  می ترسیدم ، هنوز هم می ترسم ... به نظر خیلی چیزها را هنوز نفهمیدم.  آدینه...ادامه مطلب
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 55 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 7:48

در وادی عشق اگر دویدن باشد

بر جاده ی غیر خط کشیدن باشد 

ما و سفری که همچو خط پرگار

هرجا برسی به خود رسیدن باشد 

بیدل دهلوی

آدینه...
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : شهودهای, نویسنده : grey-sky بازدید : 53 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:09

دیشب در لحظه ی خواب و بیداری یک گوشه ی ذهنِ پر حرفم شلوغی های بعدازظهر و حرف ها و هیجان ها و خوشحالی ها بود . یک گوشه ی دیگرش شیوه هاش تربیتی شان نقد می شد . گوشه های دیگر کرکرهایشان را پایین می کشیدند و آرزو می کردند که خوب بخوابم . همان گوشه ها این ایده را انداختند وسط که چقدر خوب میشد اگر در روز با همه ی توان زندگی می کردی و چیزهای خاصی را تجربه می کردی و شب که به خواب می رفتی تمام چیزهایی را که در روز نمی توانستی تجربه کنی ، در خواب های مختلف تجربه می کردی . دنیا عادلانه تر میشد و زندگی هم زیباتر میشد . دمِ مرگ هم حسرت های کمتری به دلمان می ماند . ذهن منطقی ام فعال شد و به من به خاطر این ایده ی قشنگ تبریک گفت و من در جدال با همه ی ذهن هایم به خواب رفتم . امروز در خواب در همان خانه بودیم . یا دم غروب بود یا آسمان خاکستری بود . دیدم که روی پله ها نشست و دستپاچه بود . آرام به من گفت : زودتر از اونکه باید اومد سراغم . بلندش کردم و در کوچه های قدیمی راه رفتیم . در گوشی ام به دنبال شماره اش می گشتم و نبود . انگار گوشی ام هنگ کرده بود . انگار اصلا همچین شماره ای هیچوقت وجود نداشته . کلافه بودم و با گوشی درگیر که چشم هایم باز شد و آفتاب را روی فرش دیدم . بلند گفتم : خدایا شکرت . همان لحظه به یاد ایده های شب قبل افتادم . آدینه...ادامه مطلب
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:09

اصوات بلندی از اتاق کناری می آمد . از آن هیجان های الکی . بازی دارت شده بود یک موضوع حیثیتی که باید برایش جانشان را می دادند . من یک خستگیِ عمیق داشتم با خمیازه های گشاد گشاد اما انگار برای هیچ کس مهم نبود . خب اصلا خستگی من چرا باید برای کسی مهم باشد ؟! من و مو فرفری ماندیم یک طرف و یک جماعت اهل رقابت یک طرف دیگر . با جعبه ی جواهرات من جوری برخورد می کرد انگار مشتی خنزر پنزرند و چیزی در دنیا بی اهمیت تر از آنها نیست . انگشتم را لای موهایش کردم که شبیه یک بیگودی عمل کرد . هر تارِ مو ، طیفی رنگ داشت . با خودم فکر کردم چه زیباست اما به سرعت این به ذهنم رسید که : تو هم میتونی یه چیز زیبا خلق کنی و ذهن منطقی ام در دفاع درآمد که : تو از این زیباتر هم میتونی خلق میکنی . از پشت سرش خم شدم و گونه هایش را بوسیدم . یک گوشه ای فریاد زد که : میتونی این حس خوب رو هم خلق کنی ؟ و همه با هم در جدالی افتادند . به احتمال بیشتری از بقیه به این نتیجه رسیدم که آره ، می تونم . - اصلا همه چیز حاصل تصادف است . این صدا از یک جایی در آمد و دوباره آرامشم را بهم زد . دوباره دقیق شدم در تارِ موهایِ هزاررنگش . در دست و پاهای کوچکش . در رگ های خونی اش که گاه گاهی خودشان را نشان می دادند . در بویِ بدنش که یک لِوِل بالاتر ار بوی بدن نوزاد بود . در همه ی زیبایی هایش . - نه ، زیبایی حاصل تصادف نیست . این را گوشه ای آدینه...ادامه مطلب
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : غزلخوانِ, نویسنده : grey-sky بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:09

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای

من در میان جمع و دلم جای دیگر است ...

به مناسبت تولدم! 

آدینه...
ما را در سایت آدینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : grey-sky بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:09